یاشاسین تراختور و تبریز
یاشاسین آذربایجان
یاشاسین تراختور
تراختور لیگ برتر یول تاپتدیغی
تامام تورک میلتین مبارک اولسون
یاشاسین آذربایجان
یاشاسین تراختور
تراختور لیگ برتر یول تاپتدیغی
تامام تورک میلتین مبارک اولسون
یک پنجه این بچه شیر
ای که خر می خوانی تورک بلند آوازه را
دُم تکان ده تا بگیری استخوانی تازه را
غیرت تورکی نکندر در کهکشان پیچیده است
پارس کم کن بشنوی این شهرت و آوازه را
تورک غارت می کند دلداده عشاق جهان
پارس چونان یک گدا خواهد زدختر باده را
با دٌم شیر ژیان بازی مکن ای بی حیا
ناخنت بر چشم کن این پنجه آماده را
توله سگ را می کشد یک پنجه این بچه شیر
جک مگو زنجیر کن بی صاحبان دروازه را
یا اگر سخت است گوش دادن در تو نیست
لااقل قبل از سخن در حلق گردان گفته را
گر نچرخانی زبان را در گلو قبل از سخن
مغز سنگینت از آهن می خورد خود کرده را
آن زمان چون کودکان مشت در چشمان میکنی
تا بدانی با حلایق چند شوخی پنبه را
تورک را چون خالقش ترسیم کرد از خاک ناب
از اضافات گلش ترسیم کرد این گله را
دل بریها میکند این تورک زایام کهن
گر تعصب میکنم غافل ندان این بنده را
لیک بابک بود آن گله عیان شد برهمه
چون حقیقت بود رستم داشت آن افسانه را
خواجه طوس گرچه در نظم و فسانه بود سر
خالق بابک ولی بهتر سرود افسانه را
رستم از رویای فردوسی پرید اندر کتاب
بابک اما یک حقیقت بود این کاشانه را
کٌن تو مغزت را بر اسلیم شستشو
تا بدانی فرق افسانه با فرزانه را
اینکه گفتم زره ای از برتریهای من است
کاسه ات پیش آی و بشناس این سخاوت خانه را
م.ش
* Azarbaycan *
Buludlarin Yagar Olsun
Ocaqlarin Yanar olsun
Sularin Axar Olsun
Atlarin Gaçar Olsun
Do$manlarin xar Olsun
Axirda Senin Be$in Oca olson

** آذربايجان **
من فداي عاشقان آذري بهترباشند زهر چه گوهري
با مهر شيرين شكر در لهجه اند درمرام و مسلك خود مهتري
خوش سيما ،چهره اي زيبا وناب چهره ي ايران به تصوير بهتري
شاد باشند در كردار و زبان مهرشان باشد چو مهر مادري
قدرتمند با صلابت همچو شِير با گذشت باشند ،صفاي پدري
من سَنَ قُربان گِدم آهاي اوغول قِره ِگِزلو در سياه چشم دختري
از صفاي دشت آذربايجان هرچه گويم آن كم است سَرسَري
